40

1-یه چندتایی کاغذ طرح دار توی سایز آ5 سفارش دادم... گفته تا آخر هفته میرسه دستم :)

دیشب داشتم به این فکر میکردم یه وب بزنم توی بلاگفا، و هر روزم رو اونجا بنویسم... همه ی همه ی هر روزم رو... نظراتش رو هم ببندم و آدرسشم کسی ندونه... اون وقت خیلی راحت میشه هر روزم رو بنویسم بدون هیچ دلهره ای... بدون اینکه مثلا ممکنه امروزم درست مث دیروزم باشه و یا فردا رو ممکنه عین امروز بنویسم... خب این روزای من عادی و جالبه :) خسته کننده نیست اما یه جوره :) صبح ها سر کار و عصرها هم خونه مشغول یه کار ثابت :) عالیه ... و خب اینا هیچ جذابیتی برای معدود خواننده های اینجا نداره...

شایدم یه پست اونجا رو بنویسم در مورد میم! مثلا داستانهای میم! یه زمانی هروقت دلتنگ میشدم، یه کاغذ برمیداشتم و کلی چیز میز مینوشتم! میزاشتمشون توی یه صندوق و به اسی گفته بودم اگه روزی توی جوونیم مردم، این صندوق رو فقط و فقط تو بردار... محتویات داخلش برام اهمیت داشت وقتی زنده بودم و دوست نداشتم کسی بخونه... ولی خب وقتی بمیرم مهم نیست برام ... میتونی قبل اینکه گم و گورشون کنی یه نگاهی بندازی و ببینی چی نوشته توشون:دی

درسته که میم تموم شد و اون صندوق رو خودم منهدم:دی کردم اما میتونم بگم ناب ترین حس ها رو من اون موقع داشتم... شاید چون خودم زلال بودم... اینا رو خواهم نوشت توی اون وبی که کسی منو نمیشناسه و من می تونم روزهای خیلی خیلی عادی و تکراری، ولی دوست داشتنیم رو بدون هیچ دلهره ای بنویسم :)

2- یه خانوم 40-50 ساله سر یه حرفی که کاملا درست بود و من زدم! با من لج کرده و ماتحتاتش سوخته از بی محلی های من! خانوم کمی محترم باید بهت بگم منو نبین که میخندم و صدام در نمیاد اونجا! من اگه عصبانی بشم، صدتای تو رو که همه جا رو پر کردی که اومدم بشورمش و پهنش کنم توی آفتاب رو می شورم و میزارم زیر سایه بمونین تا بگندین! اما میدونی؟ در شان من نیست... واسه همین بهت بی محلی میکنم :) واسه همین سوختی آره؟ یه دوستی یه حرفی رو همیشه میزد توی این مواقع که من واقعا واقعا قبولش داشتم و اصلا قشنگ مطلب رو می رسونه ! الان دقیقا دردِش از دندون دردم بدتره! (نمیتونم اون حرف رو بزنم اینجا، یه کم بی ادبیه:دی)

نظرات 5 + ارسال نظر
سمیم دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 10:12 http://peleha.persianblog.ir

رک گویی خیلی بهتر از اینه که حرفهاتون رو بپیچونین
رک باشید

متوجه منظورتون نشدم!

علیرضا سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 02:16 http://www.streetboy.blogsky.com

خیلی هم خوب.
خشونت خوبه ها. ولی بعضی وقت ها ارزششو نداره کلاً

دقیقا موافقم ...

بانو(: دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 23:52 http://banolabkhand.blogsky.com

ینی الان اون جمله چی میتونه باشه?

الان اسمت چرا همچین شده؟
خیلی دیگه مفهوم رو میرسونه:دی واسه همین ندونین بهتره

هیسسس دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 13:41

اقای میم جونشو نجات داده از دست تو،
خوش ب سعادتش:دی

+احترام‌سن و سال شو داشته باش بچه...:)

شایدم خانوم میم!
من احترامش رو دارم اتفاقا،برای همین سکوت میکنم،ولی سوخته دیگه!
درباره خصوصی،وقت کنم چشم

... دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 10:55 http://http://mehraboonetanha.mihanblog.com

چه باحال اول فک کردم وبلاگتون باز نشده
بعد دیدم اسمش اینه که باز نمیشه ....

:)
اینم یه مدلشه دیگه ...
خوش اومدین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.