22

سلام :)

1-دیروز رو رفتیم با اسی یه سری چیز میز خریدیم ... مث نون فانتزی و پنیر و...

دقیقا سر ظهر که با اسی بیرون رفته بودیم مث یه خرس گنده گرسنه ام بود و فقط دلم میخواست یه چیزی بخورم:دی
رفتیم نون خریدیم یکی رو برداشتم گاز میزنم به اسی میگم واسم سوسیس بخر یه نگاه بهم میکنه میگه: چی گفتی؟(این یعنی اینکه یه بار دیگه تکرارش کنی از ماشین پرت میشی بیرون) منم یه کم سکوت کردم گفتم کالباس یعنی کل راه رو من هی سوسیس سوسیس کردم ولی نخرید برام و منم همون نون سادویچم رو خالی گاز زدم :دی بعد حالا با یه اشتهایی میخوردمش هرکی می دید از بیرون میگفت لابد چه چیز خوشمزه ای توشه... خالی بود ولی :دی

بعدشم یه سر رفتیم خونه ی ما و بعدشم اسی رفت که بره بیمارستان :)

یه موقعیت شغلی واسش پیش اومده... میشه دعا کنین جور بشه؟

2-دیشب یه پیشنهاد تدریس بهم شد! البته موقتی... یه هویی ته دلم خالی شد ولی خب با خودم فگتم آخرش که چی؟ دیگه ته موفقیت تو با توجه به رشته ای که خوندی، تدریس توی مدارس یا دانشگاه هاس! پس نترس...(برای همین گفتم اون مطلب رو خدا امروز برای من فرستاد) میخوام قبول کنم و فوقش دیگه گند میزنم و مهم نیست! من فقط 2 هفته (یعنی تا زمانی که معلم اصلی برگرده) میرم سر کلاس و دیگه نه من اونا رو میبینم و نه اونا منو:دی

یه ترسی توی دلمه! دلم میخواد بیام و درموردش باهاتون حرف بزنم... اما میترسم که بیانش کنم و بترکه :/ چرا من این شکلی شدم؟ 

وقتی حرفش میشه که ممکنه از این شهر بریم من خیلی غصه ام میگیره... خیلی زیاد :(

3-چیدمان اتاقم رو جوری عوض کردم که الان تقریبا به دو تا قسمت جدا از هم تبدیل شده! یه قسمت اتاق خواب و تخت و یه قسمت هم میز تحریرم:دی میشه دعا کنین اراده ی کافی و اعتماد به نفسم برگرده برای این کاری که میخوام شروعش کنم؟ یعنی شروع شده... باید ترس هام رو بزارم کنار...
4-بچه ها به چیزایی که امروز آرزوتون هست خیلی دقت کنین چون چندسال دیگه وقتی برآورده شدن و توی موقعیتی که چندسال قبل آرزوش رو داشتین قرار میگیرین می بینین اصلا و اصلا اون آب و رنگی که شما فکر میکردین رو نداره!
من روزگاری بود که با خودم میگفتم خب من بچه ی اولم و اول ازدواج میکنم و میرم بعد محمدکاظم و بعدش همه ی امکانات خونه می مونه واسه نجمه و چقدر خوشبحالشه و تنهایی بهش خوش میگذره و ... و در نهایت هم میگفتم کاش من بچه ی آخر بودم!
الان؟ دقیقا توی وضعی هستم که چندسال قبل حسرتش رو میخوردم ... خیلی چیز مسخره و مزخرفیه! نجمه دانشگاهه و محمدکاظم هم! و من موندم و اون همه به اصطلاح امکانات و ... که چیزی جز تنهایی نیست و اصلا هیچ حالی برای استفاده ازشون ندارم! خدایا منو ببخش برای چیزای خوبی که تو برام در نظر گرفته بودی و من همش چشمم به چیزای خوبی بود که بقیه داشتن... خدایا منو ببخش و من همینجا میگم که موقعیتم سخته، اما ممنون که بهم نشون دادی باطن زندگیم رو با ظاهر زندگی کسی مقایسه نکنم و هیچ وقت حسرت هیچ چیز رو نخورم... و میخوام بگم ببخش به من اگه بازم یه همچین فکرایی کردم و دیگه منو توی موقعیت اون افکار و آروزهای باطل نزار... می خوام ازت بخوام که چیزای خوبی رو که برای خودم در نظر گرفتی رو بده بهم، نه چیزای خوب دیگران که فقط از دور درخشانن و رنگ و لعاب دارن...

5-یه خانومی هست که هفته ی قبل اومد و امروزم اومد... قضیه اش این بود که سری قبل که اومد یه شماره دانشجویی و رمز بهم داد و گفت کارنامه کلی و معدل تک تک ترم ها و معدل کل رو میخوام! هرچی شماره ها رو وارد کردم گفت اشتباهه! بهش گفتم و اونم زنگ زد به یه آقایی و هی پشت تلفن میگفت بزار من بیام خونه بهت میگم... بگو رمزت رو نمی خوای بدی و منو سرکار گذاشتی! بعد که تلفنش تموم شد گفت خدامیدونه پسرم چه گندی زده نمی خواد من ببینم نمراتش رو! میدونم رمز رو اشتباه بهم داده ولی میگه رمز همینه!

امروزم اومد و دوباره همون رمزا رو داد بهم... گفتم که اینا که همون قبلی هان... گفت آره و پسرش گفته همینان! بازم اشتباه بود... خندیدم کلی و با خودم گفتم چه گندی زده که اینهمه مادره پیگیره و اونم رمز اصلی ها رو نمیده بهش! مادره گفت که بهش گفتم اگه رمز ها رو ندی میام دانشگاهتون ! مشتاق شدم ببینم نمراتش چجورین

اینو بهتون پیشنهاد میدم که بخونین ... خیلی جالبه و حس میکنم خدا اینو امروز مخصوصا جلوی پای من گذاشت ... ممنون خدا ^_^

نظرات 1 + ارسال نظر
مرجان سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 11:29

ان شا الله کارش جور میشه
خب ساندویچ تخم مرغ می گرفتی
همه حرفها بی ثمر به سمت آدم برنمی گردن...باید مراقب تک تک کلمات بود
منم کنجکاو شدم ببینم نمره هاش چنده...گمونم مشروط شده
رنگی رنگی هم خوب بود مرسی:)

ان شاءالله :)
آخه مرجان من تو ماشین تخم مرغ از کجا بیارم؟
نمی دونم... من واقعا شاید مراقب نبودم و فقط خواستم جای این و اون باشم :/
حالا اگه لیاقتپیدا کردم ببینم نمراتش رو به تو هم میگم
خواهش میکنم:*

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.