15

سلام و صبح بخیر :)

امروز اما آرومه!
کارای یه سری آدما رو دیگه واقعا نمی تونم تحمل کنم! اینکه پای بی شعوریه اونا من شعور داشته باشم که دیگه اصلا!
یه شاگرد خصوصی بهم خورد برا پیش دانشگاهی... هزینه ی پرداختیشم عالی بود... قرار شد خبر بدم بهش... یه کم درباره اش تحقیق کردم دیدم همچین اخلاق درست و حسابی نداره... بیخیالش شدم! با اینکه می شد روی هوا قاپید اما هنوز اخلاق برام مهمه :)

دیروز زنگ زدم بهشون گفتم بسته ی من کی میرسه؟ دیگه شدآخر هفته... هفته ی دیگه هم خیلی دیره... گفت امروز میرسه... حالا باز قرار شده زنگ بزنه بهم وقتی رسید :)

دوست دارم از سایت رنگی رنگی خرید کنم :) بزار حقوق بگیرم:دی

دیروز عصر رو تا چهار و نیم خوابیدم! بیدار که شدم یادم افتاد نماز نخوندم... پوف... هرچی از اول وقت بودن نماز می گذره، خوندنش دشوار تر و سخت تر میشه :/

محمدکاظم امروز میاد اما بنی دو دل شده!

دیروز از بس تشنه ام بود و بعدشم گشنه، پاشم رفتم یه کیک و شیر خریدم... با اینکه شیر رو اصلا دوست ندارم ولی خیلی چسبید... اصلا انگاری توی همون مری، جذب بدنم شد!

دیشب خیلی اتفاقی یادم افتاد قسمت آخر خندوانه اس :) به محمدکاظم و نجمه هم زنگ زدم که ببینن... خیلی خوب بود برنامه شون :) برنامه ی دیشب هم خوب بود ولی چرا علی مسعودی اینهمه تو لک بود؟ برنامه ی مشترک ژوله و غفوریان هم خیلی باحال بود مخصوصا تیکه هایی که غفوریان اجرا کرد... به نظرم علی مسعودی خیلی طناز تر از ژوله هست، و خب دوست داشتم الان جای ژوله، علی مسعودی بود اما واقعا توی نیمه نهایی بد بازی کرد و حق ژوله بود که بیاد فینال!

دیشب تو لک بود! نمی خندید اصلا! نمی دونم چرا اخمو بود علی مسعودی ولی نباید اینقدر اخمو می بود، حالا به هر دلیلی :)

دیروز عصر خونه تکونی داشتیم ...

همین دیگه!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.