دیروز یه روز به شدت شلوغ از لحاظ کاری بود برای من و من عاشق این روزام.. روزایی که حتی وقت نکنم برای چند دقیقه از جام بلند شم و یه کش و قوسی بدم به خودم تا خستگیم در بره... چقدر حسِ خستگیِ این روزا رو من دوست دارم :)
دیروز حتی دیگه نزدیک بود زخم بستر بگیرم
چقدر طفلی دیروز دانشجوها استرس داشتن واسه انتخاب واحدشون و من سعی میکردم تا جایی که در توانم باشه بهشون دلگرمی بدم و کارشون رو در نهایت توانم سریع و تند و با مهارت:دی انجام بدم که خب همینجورم بود و کلی تشکر کردن برای اینکه انتخاب واحدهاشون سریع و راحت انجام شد بر خلاف ترمای قبل :)
و اما من بسیار هیجان دارم برای ثبت نام کنکور سراسری و دارم فکر میکنم چقدر خوب میشد که برای امسال شکلات های فانتزی و متفاوت بدم به بچه ها... خب باید کمی وقت بزارم ببینم دیگه چه کاری میشه کرد که لبخند آورد روی لب هاشون ...
یعنی ببین شک نکن فقط خودت به تنهایی سریع و راحت انجام دادی انتخاب واحداشون. پهنای باند و بروزرسانی سیستم انتخاب واحد اصلاً توشون تاثیر نداره.
میدونم میخوای جفت پا بیای تو صورتم ولی متاسفانه باید بگم زکی من آیکون دفاع شخصی رو گرفتم
یعنی شما شک داری؟ آیکون چپ چپ نگاه کردن:دی
هه هه... من آیکون بولدوزر رو گرفتم... بگیر که اومد:دی
خسته نباشید.
کلا اجر شما با صاحب کلنگ.
زخم بسترتون مستدام.
یعنی اون کلنگ رو میزنم رو زبون دراز شما

خیلی ممنون از وب سایت خوبتون وبتون خیلی عالیه موضوعاتشو متنوع ترکنین بهتره
65188
اووووووووووه حکیمه من دیروز مرخصی بودم- از اون روزای پیک کاریمم بود- حالا از صب تا حالا فقط به برگه هایی که رو میزمن و منتظر ثبتن نگاه میکنم غصه ام میگیره
حس و حالتو از کجا خریدی منم برم بخرم؟
یه حراجی بود از اونجا خریدم


الان ولی دیگه حس و حال ندارم:دی